سایت سرگرمی و تفریحی می استور

خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر

از خواب برآرم که نبینند به خوابت

اشعار زیبای شهریار

ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی

یارب توچه آتش که بشویند به آبت

ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی

یارب نفتد ولوله وای غرابت

اشعار زیبای شهریار

در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را

ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت

عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق

تا چند بخوانیم به اوراق کتابت

اشعار زیبای شهریار

ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست

در کنج خرابات نبینند خرابت

دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر

بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت

اشعار زیبای شهریار

آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم

ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت

ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست

شوری بجز از غلغله چنگ و ربابت

اشعار زیبای شهریار

در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت

حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت

ای آه پر افشان به سوی عرش الهی

خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت

اشعار زیبای شهریار